جدول جو
جدول جو

معنی کشک سایی - جستجوی لغت در جدول جو

کشک سایی
(کَ)
کشک سائی. عمل سائیدن کشک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشک سالی
تصویر خشک سالی
کاهش شدید باران که موجب قحط و غلا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشک سیاه
تصویر کشک سیاه
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، پینو، لیولنگ، هلباک، هبولنگ، ریخبین، ترپک، پینوک، رخبین، ترف
فرهنگ فارسی عمید
(رَ جُ تَ)
کشک سائیدن. رجوع به کشک سائیدن در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عمل سائیدن کشک. (یادداشت مؤلف).
- تغار کشک سائی، تغاری که کشک در آن ریزند و در آن سایند
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
عمل مشک سای. سائیدن مشک و عطرافشانی:
کند چشمشان از شبه حقه بازی
کند زلفشان بر سمن مشکسائی.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 18هزارگزی باختری مرند و پانصد گزی شوسۀ خوی به مرند دارای 2892تن سکنه. آب آن از رودخانه و قنات و راه شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کشک سا. رجوع به کشک سا شود
لغت نامه دهخدا
آنکه کشک ساید. آنکه کشک را در آب ریزد و با دست بساید تا آب کشک بدست آید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نوعی پرنده سفید رنگ مهاجر، بسیار سفید
فرهنگ گویش مازندرانی